چای مینوشیدم
یکباره دلتنگش شدم
بغض کردم واشک در چشمانم حلقه زد
همه باتعجب نگاهم کردند!!!
لبخند تلخی زدم و گفتم چقدر
داغ بود..!!
.....
نیلوفرانه هایی از جنس دلتنگی
هنوزم دارم روزهای بدی رو میگذرونم
هنوزم بغض میکنم،اشک میریزم
یه روزی غرورم اجازه نمیداد بغضمو کسی ببینه ولی الان نه تنها بغض میکنم همه میفهمن بلکه صدای هق هق گریمو هم میشنون
هه(نزاراشکاتو هرکی ببینه گل من)نشد ،از اشک هم گذروندم
زندگی سخت میگذره ،هرشب از ترس دیدن کابوس خودمو مشغول میکنم که خوابم نبره وفردای اون روز وقتی از خواب بیدارمیشم و وقتی چشمامو باز میکنم و واقعیتو به یاد میارم دوباره مثل بچه ها به زور چشمامو بهم فشارمیدم...خداجون این انصاف نبود...niloo
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم××
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم××
مسافر از برای یار سوغات آورد اما××
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم××
اربعین حسینی تسلیت....niloo
آبان هم نیایی!
پاییز را دیگر قبول ندارم
تو مهربان بودی
مگر میشود نه با مهر بیایی
نه با آبان...!!
.....
من آبان ماهی ام
متولد فصل خزان
قلب عروس فصلها
از جنس پاییز وعقرب
از جنس بادهای وحشی
از جنس هوای دلگیر
از جنس بغض گلو
ازجنس آسمان ابری
نمه بارون
»»آهااای بارون پاییزے
کی گفته تو غم انگیزے
تو داری خاطراتم رو
تو ذهن کوچه میریزے««
....
یه روزےمیاد
که دیگه دلت برام نریزه
که یادت نیاد
تولد من چند پاییزه
...niloo
برای بعضی دردها
نه میتوان گریه کرد
نه میتوان فریاد زد
برای بعضی دردها
فقط میتوان نگاه کرد
و
بے هوا شکست...
......
این روزها خیلی ها زندگی نمیکنند!
فقط ادامه میدهند...
..niloo
بی صدا رفت
اما پر از صدا شد دنیایم!
صدای خرد شدن تمام
استخوان هایم...
......
زندگی از اولش سخت بود
ما بچه بودیم نمی فهمیدیم
......
به شدت نیاز دارم
یکی پایین زندگیم بنویسه؛
چند سال بعد...
....niloo
عناوین یادداشتهای وبلاگ